مهدي جان؛
بار ديگر ملايک کارنامهي اعمال يکسالهام را به محضر مقدسات آوردند و بار ديگر عرق شرم بر پيشانيام نشست.
مولاي من؛
ميدانم که غم غيبت را اندوه ناشي از اعمال زشت ما برايت دو چندان ميکند و اين بر شرمساريام ميافزايد و رواست اگر از خجلت و شرمساري بميرم.
آقا و سرورم،
گرچه آلودهام و ارادهام بر ترک معصيت اندک؛ اما آتش گُرگرفته در قلبم گواه محبتي است که به تو دارم و اشکهاي جاري از چشمم، دليلي بر چشمانتظاري حضورت.
ارباب من
از کودکي که خود را با ندبه در صبحگاه جمعه شناختم، عاشق جمال پرنورت شدم و سالها در آرزوي ديدار روي شريفت سوختم و ساختم.
يا حجهالله؛
پيشترها تو را براي خودم ميخواستم، اما امروزه تو را براي جهان ميخواهم.
بيعدالتي و ستم، جهان را پوشانده است و داد دادخواهان را دادرسي نيست.
يگانهپرستي و خداباوري رنگ باخته و آنچه بر جهان هستي حکومت ميکند، خوي شيطاني و کبر است.
يابن العسگري؛
ميدانم که باز هم قدر شبهاي قدر را ندانستمو آنچنان که شايسته بود، آزمندانه به درگاه ربوبي نيامدم؛
اما نامه مقدّرات که در دست توست، آن را چنان بپيچ که براي محبّانت ميپيچي.
اي برترين خلق
ما را که آبرويي نيست؛ پس تو خود شفيعمان باش و اين نياز را به درگاه ذات احديّت برسان که ديگر انتظار موعود بس است.
$("div.commhtm img").each(function () {
if ($(this).attr("em") != null) {
$(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif");
}
});