سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب نوشت سید تقی واردی

در بیان حوادث و رویدادهای گذشته معمولا سرگذشت پیامبران عظام (ع) ، یا امامان معصوم (ع) ، و یا پادشاهان و حاکمان اعم از صالحان و ظالمان خبرهایی نوشته و یا گفته می شود ولی از یاران و وفاداران به آنان که تاثیری انکار ناپذیری در راه و رسم آنان داشتند کمتر سخنی به میان می آید . اصحاب و یاران واقعی رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) از این قبیلند که نه تنها در زندگی بلکه در تاریخ نیز مظلوم واقع شدند.

موضوع این مقاله ما مظلومیت و درگذشت شهادت گونه ابوذر غفاری یار وفادار پیامبر خدا (ع) و امیرمومنان (ع) و از مجاهدان واقعی صدر اسلام است.

 30 ذی قعده ، سال 31 هجری قمری ،وفات شهادت گونه ابوذر غفاری در ربذه است.

مناسب است اطلاعاتی از این مظلوم تاریخ که نامهربانی های دوستان و زمامداران وقت را به تنهایی تحمل و سرانجام جان خویش را در این راه ایثار کرده ، اشاره ای داشته باشیم.

 جُندب بن جناده ، مُکَنّی به ابوذر ، از افراد طایفه بنی غفار و از پیش ایمان آورندگان به رسول خدا (ص) و از مسلمانان نخستین بود.(1)

وی ، از دلیر مردان و شجاعان عرب پیش از اسلام و پس از ظهور اسلام بود و از کسی و چیزی ترس و واهمه ای نداشت و در بیان حقایق و واقعیت های دینی و اجتماعی پرده پوشی نمی کرد . او از صحابه محبوب رسول خدا (ص) و حتی از حواریان آن حضرت به شمار می آمد .(2)

ابوذر پیش از اسلام و آشنایی با پیامبر (ص) ، از بت پرستی امتناع و جزو خداپرستان و متعبدان عصر خویش بود و روح کنجاو و پرسش گری داشت ، تا این که با رسول خدا (ص) در مکه معظمه آشنا شد و به محض اطلاع از دین جدید و آشنایی با اهداف و احکام آن ، به دست آن حضرت مسلمان شد. وی ، چهارمین یا پنجمین نفری بود که به آن حضرت ایمان آورد.

پس از آن که مسلمان شد و با اسلام و قرآن آشنایی پیدا کرد به سوی طایفه اش بنی غفار برگشت و در تبلیغ و مسلمان نمودن آنان تلاش بلیغی به عمل آورد. بدین جهت چندین سال از همراهی رسول خدا (ص) و حضور در برخی از غزوات آن حضرت مانند بدر ، اُحُد و خندق محروم ماند ، تا این که پس از جنگ خندق به مدینه رفت و در آن جا ساکن شد و از آن به بعد در تمام غزوات پیامبر (ص) حضور داشت و با اخلاص کامل در راه برپایی حکومت اسلامی و نابودی دشمنان اسلام مبارزه می کرد.(3) 

ابوذر از متولیان به ولایت امیر مومنان (ع) بود و بدین جهت از مخالفان جدی سقیفه و از هواداران سرسخت خلافت حضرت علی (ع) بود و در این راه سختی ها و مرارت های زیادی را متحمل شد.وی با هیچ یک از خلفای سه گانه بیعت نکرد و حکومتشان را به رسمیت نشاخت .(4)

وی در عصر عثمان بن عفان از ناراضیان خلیفه و از منتقدان دستگاه خلافت بود. بدین جهت عثمان وی را به شام تبعید نمود تا از ایرادات و اشکالات وی در امان ماند. ولی ابوذر در شام ، صحنه را بر معاویة بن ابی سفیان عامل عثمان در شامات تنگ و سخت کرد و معاویه وی را بر شتری بی جهاز سوار و ظالمانه به مدینه بازگردانید.

ابوذر پس از بازگشت به مدینه با این که رنج ها و سختی های زیادی از سفر شام متحمل شده و خسته و بی حال بود ، با این حال نسبت به تبعیضات دستگاه خلافت و کردار غیر شرعی دست اندرکاران حکومت ساکت ننشست و اعتراضات خود را به گوش خلیفه می رسانید.

عثمان به جای پذیرش انتقادات و نصایح دلسوزانه این صحابی خالص رسول خدا (ص) و اصلاح رفتار و کردار خویش ، دستور تبعید وی به منطقه خشک و غیر آباد " ربذه " در سه منزلی مدینه در سمت ذات عرق را صادر کرد (5) و حتی دستور داد کسی از وی بدرقه نکند.ولی حضرت علی (ع) و فرزندانش امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) و برخی از مردان هاشمی نژاد از وی به نیکی بدرقه نموده و وی را مورد دلجویی و مهربانی های خویش قرار دادند. (6)

ابوذر و خانواده اش مدتی در عسرت کامل و تنگ دستی و تنهایی در ربذه زندگی کردند ، تا این که در ذی قعده سال 31 و به قولی 32 هجری قمری غریبانه در آن مکان محنت زا جان به جان آفرینان تسلیم و روح پاکش به سوی معبودش به پرواز درآمد.(7)

پس از وفات شهادت گونه اش کسی نبود که بدنش را غسل و کفن نموده و قبری برایش حفر و وی را دفنش نماید و تنها همسرش در پیش جسدش باقی بود که به ناله و نوحه مشغول بود ، تا این که کاروانی از بزرگان کوفه که برای انجام حج و زیارت خانه خدا عازم مکه بودند از ربذه عبور و با ماجرای درگذشت ابوذر غفاری روبرو شدند.در آن کاروان افرادی چون مالک بن اشتر نخعی ، جریر بن عبد الله بجلی ، اسود بن یزید نخعی ، علقمة بن قیس و تعدادی دیگر از اهای کوفه حضور داشتند که بدن ابوذر را غسل و کفن نموده و پس از خواندن نماز بر وی ، در همان مکان دفنش نمودند و همسرش را به مدینه منوره منتقل کردند.

گویند که مالک اشتر نخعی بر وی نماز خواند و بر اساس گفتاری دیگر عبد الله بن مسعود بر وی نماز خواند.(8)

از ابوذر غفاری احادیث فراوانی در شأن اهل بیت (ع) ، به خصوص حضرت علی (ع) وارد شده است که به خاطر پرهیز از اطاله کلام ، از آن ها صرف نظز می کنیم .(9)

در باره او نیز احادیث فراوانی از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) وارد شده است که در این جا تنها به دو حدیث نبوی بسنده می کنیم .

گویند وی در جنگ تبوک با سپاهیان اسلام همراه بود ولی در بین راه از قافله عقب ماند و این خبر به اطلاع پیامبر (ص) رسید و آن حضرت فرمود : یمشی وحده ، و یموت وحده ، و یبعث وحده (10)

یعنی : او تنها می رود ، تنها می میرد ، تنها برانگیخته می شود.

 

در جای دیگر ، در باره صداقت و راستگویی اش فرمود : ما اظلت الخضراء و اقلت الغبراء اصدق من ابی ذر . (11)

یعنی : آسمان کبود بر چیزی سایه نینداخت و باران بر چیزی نبارید که راستگو تر از ابوذر باشد.

در پایان دیدگاه ابونعیم در حلیة الاولیاء ، در باره شخصیت ابوذر را به استحضار خوانندگان می رسانم : هو العابد الزهید ، القانت الوحید ، رابع الاسلام ، و رافض الأزلام قبل نزول الشرع و الأحکام ، تعبد قبل الدعوة با لشهور الأعلام ، و اول من حیّا الرسول بتحیّة الاسلام ، لم یکن تأخذه فی الحق لائمة اللوّام ، و لا تفزعه سطوة الوُلاة و الحُکّام ، اوّل من تکلم فی علم البقاء ، و ثبت علی المشقّة و العناء ، و حفظ العهود والوصایا، و صبر علی المحن و الرزایا ، و اعتزل مخالطة البرایا الی ان حل بساحة المنایا ، ابوذر الغِفاری رضی الله عنه ، خدم الرسول ، و تعلم الاصول و نبذ الفضول .(12)   

     

 

1- شرح اصول الکافی ، ج 12 ، ص 274

2- خلاصة عبقات الانوار ، ج 4 ، ص 91 ؛ نفحات الازهار ، ج 4 ف ص 90

3- خلاصة عبقات الانوار ، ج 4 ، ص 91 ؛ نفحات الازهار ، ج 4 ف ص 90 ؛ نشأة التشیع ، ص 109 

4- شرح اصول الکافی ، ج 12 ، ص 274

5- معجم البلدان ، ج 3 ، ص 24

6- همان ، ص 273

7- الفوائد الرجالیة ، ج 2 ، ص 159

8- الاعلام من الصحابة و التابعین ، ج 3 ، ص 58 ؛ الفوائد الرجالیة ، ج 2 ، ص 159 ؛ المستدرک (حاکم نیشابوری ) ، ج 3 ، ص 51

9- نک : الاحتجاج ، ج 1 ، ص 229 ؛ الطرائف ، ص 47 ؛ کشف الیقین ، ص 99 ؛ غایة المرام ، ج 1 ، ص 321 و ج 2 ، ص 5 ؛ اعلام الدین ، ص 208

10-  المسرشد ، ص 659 ؛ شرح الاخبار ، ج 2 ، ص 168 ؛ سبل الهدی و الرشاد ، ج 5 ، ص 444 

11- علل الشرائع ، ج 1 ، ص 176 ؛ کمال الدین وتمام النعمة ، ص 60 ؛ معانی الاخبار ، ص 178 ؛ الایضاح ، ص 314  

12- حلیة الاولیاء ، ج 1 ، ص 156 ؛ الامامة و اهل البیت (ع) ، ج 1 ، ص 298

 

 

 


ارسال شده در توسط سید تقی واردی