باده بده ساقیا، ولى ز خمّ غدیر
چنگ بزن مطربا، ولى به یاد امیر
تو نیز اى چرخ پیر بیا ز بالا به زیر
داد مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر
وادى خم غدیر منطقه نور شد
یا ز کف عقل پیر تجلّى طور شد
یا که بیانى خطیر ز سر مستور شد
یا شده در یک سریر قران شاه و وزیر
(غروى اصفهانى ، شیخ محمدحسین معروف به کمپانى )
روز هیجدهم ذی حجه سالروز عید غدیر و عید الله اکبر است . این عید سراسر مسرور را به ساحت قطب عالم امکان ، منجی انسان حضرت حجت بن الحسن العسکری (ع) و به رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای و تمامی مراجع عظام و علمای اعلام و سادات بنی الزهرا (ع) و ذراری علی مرتضی (ع) تبریک و تهنیت عرض می کنم.
در چنین روز فرخنده ای پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) از جانب خداوند متعال ( با این آیه شریفه : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ، و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک ، والله یعصمک من الناس ( سوره مائده آیه 67 ) ) مأموریت یافت در بازگشت از سفر حجة الوداع در سرزمین جحفه و در مکانی به نام " غدیر خم " ( مکانی بین راه مکه و مدینه ) حضرت علی بن ابی طالب (ع) را به عنوان ولی امر و امام امت و جانشین خویش منصوب فرماید.
آن حضرت دستور داد تمام حاجیان و همراهان وی در هوای گرم و سوزان جحفه توقف نموده و از جهاز شتر منبری ساخت و بر فراز آن رفت و خطبه بلیغی برای مسلمانان قرائت کرد و سپس حضرت علی (ع) را به نزد خود خواند و دست وی را با دست خویش بلند کرد و فرمود :
من کنت مولاه فعلی مولاه ، اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه وانصر من نصره ، واخذل من خذله.
پس از پایان خطبه دستور داد برای حضرت علی (ع) خیمه ای بر پا کنند و همه حاضران در درون آن خیمه با حضرت علی (ع) به عنوان جانشین رسول خدا (ص) و نخستین امام امت اسلام بیعت کنند.
نقشه جغرافیایی غدیر خم
بدین گونه رسول خدا (ص) به امر پروردگار متعال نگذاشت پس از وی رسالت منقطع و مردم بی رهبر بمانند. آن حضرت رسالت و نبوت را به امامت و ولایت متصل نمود و تا دنیا برقرار است ولایت و امامت استمرار دارد.
این واقعه مهم و عظیم دینی ، اگر بر اساس منویات رسول خدا (ص) ادامه پیدا می کرد و به درستی در جامعه محقق می گردید ، وضعیت مسلمانان و پیروان دین مقدس محمدی این چنین نمی ماند و هم اینک مسلمانان در قله تمدن ، علم ، فرهنگ و اقتدار و قدرت بودند و چه بسا پرچم مقدس " لااله الا الله و محمد رسول الله " بر فراز تمام کاخ ها و ساختمان های دنیا به اهتزاز در می آمد.
افسوس و صد افسوس که دنیا طلبان و غیر شایستگان با نادیده گرفتن فرمان خدا و دستور صریح پیامبر خدا (ص) مانع تحقق منویات پیامبر (ص) شده و با اتنخاب افراد نالایق و ناخالص جلوی رشد و شکوفایی اسلام و مسلمین را گرفته و مسبب تمام رنج و بلاهایی که بر سر پیروان دین محمدی آمده و خواهد آمد ، شدند.
علمای اسلامی در باره حدیث غدیر کتاب ها و مقالات فراوانی نوشته اند و آن را از طرق مختلف و متعدد در حد تواتر به اثبات رسانده اند و بعید است برای کسی هنوز شک و شبهه ای باقی مانده باشد ، مگر کور دلان و متعصبان و افراطی گرایان که سهمی از عقل و منطق نبرده اند و خواسته های نفسانی و شیطانی خویش را با توپ و تانک و انفجار و کشتار مردم به کرسی می نشانند همانند اسلاف جنایت کار خویش.
از میان شیعیان ، علامه امینی بهترین و مستدل ترین کتاب در باب حدیث غدیر را با نام " الغدیر " به رشته تحریر در آورد و خدا می داند که این کتاب عظیم چه خدمت های بزرگی به مکتب اسلام و مکتب اهل بیت (ع) نمود و باعث استبصار و هدایت بسیاری از مخالفان اهل بیت (ع) گردید.
از علمای اهل سنت تعدادی کتاب مستقل در باره حدیث غدیر تالیف نموده و بسیاری از آنان هم در ضمن کتب روایی و یا تاریخی خویش آن را ذکر کردند.
برخی از افرادی که کتاب مستقل نوشته اند ، عبارتند از : ابوسعد مسعود بن ناصر سجستانی با نام " الدرایة فی حدیث الولایة " ، محمد بن جریر طبری با نام " الرد علی الحرقوصیة " ، ابوالقاسم عبید الله بن عبد الله حسکانی با نام " دعاء الهداة الی اداء حق الموالاة " ، ابوالعباس احمد بن سعید بن عقدة حافظ با نام " حدیث الولایة " ، عالم دیگری از اهل سنت در کتابی به نام " الخلاص " که آن را " النشر والطی " نیز نامیده و سید بن طاووس فرموده که خود مباشرتا آن را دیده و مطالعه نموده است.
اما آن هایی که در ضمن کتاب های خویش این حدیث شریف را آورده و از طرق متعدد به اثبات رسانده اند ، تدادشان بسیار فراوان است که بخاطر پرهیز از اطاله کلام تنها نام چند نفر را ذکر می کنم :
ابن عساکر در تاریخ دمشق ، ج 2 ، ص 26 / ذهبی در میزان الاعتدال ، ج 2 ، ص 303 / طحاوی در مشکل الآثار ، ج 2 ، 307 / ابن کثیر در البدایة و النهایة ، ج 5 ، ص 211 / ابن حجر در لسان المیزان ، ج 2 ، ص 379 / ابن حجر در الاصابة ، ج 2 ، ص 414 / متقی هندی در کنز العمال ، ج 12 ، ص 258 و ج 15 ص 115 / خوارزمی در المناقب ، ص 115 / سیوطی در الخلفاء ، ص 169 و ....